در مورد شعر قرمز یه سری شایعات شنیدم که در پیرامون این مسائل تلفنی با استاد صحبت کردم.
در مورد شایعاتی نظیر این که این شعر رو امید نمیخونه و یا تا سال 91 بیرون اومدن این شعر طول میکشه و یا با نام قرمز بیرون نمیاد همه رو استاد امینی رد کردند و کفتن این شعر حتما تا خرداد بیرون میاد و نامش هم حتما قرمز خواهد بود.
و ایشون گفتند که این شعر رو هیچ کس به جز سلطان موسیقی (امید)نخواهد خواند (چون اقای امینی این اجازه رو نمیدن)
و در مورد این دوست عزیز اقا (معین) باید بگم از عنوان وبتون معلومه شما بیمار هستید.
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش میکنم
نگاهش میکنم
شاید
شاید
بخواند از نگاهه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
وای
به برگ گل نوشتم من
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست میدارم
ولی افسوس
ولی افسوس
او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولی ناگه
ولی ناگه
ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبندهای من هم دلی در سینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
در کدامین مکتب و مذهب جرم است پاکبازی
در جهان صدها هزاران پاکباز از سینه دارم
کار هر کس نیست مکتب داری این پاکبازان
هدیه از سلطان عشق بر هر دو پایم پینه دارم
پینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم
هزار و یک شبی دیگر نگفته زیر لب دارم
مثال کوره میسوزم تنم از عشق امید طرم دارد
حدیث تازه ای از عشق مردان حلب دارد
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
این روزا بر میگرده این روزا بر میگرده
دلشوره دارم نکنه
نیاد خدا نکرده نیاد خدا نکرده
همه کسم دلخوشیمو
قوت قلبم اونه
خیلی روزا رفته ولی
اینقده دیر نکرده اینقده دیر نکرده
همش میگم اسمشو باز دوباره
شاید یکی ازش خبر بیاره
آهای شما که عاشقین بدونین
همه با هم دم بگیرین بخونین
همه با هم یک دو سه چهار
دوسش داری باید نگی میذاره میره تا بگی
درد بدیه عاشقی
امون ز دست سادگی
دلم براش پرمی کشه هنوزه
برای پیدا کردنش هرجادادم نشونه
بسه دیگه ازاین واون زخم زبون شنیدم
که سکه ست از تو بازارم
چه بد مستی ز من سرزد
که رونق رفته از کارم
نه میری از سرم بیرون
نه خوشحالم تو رو دارم
چنان در خود به گردانم
که افتد از نفس جانم
چنان افتان و خیزانم
به باغ برگ ریزانم
که غرق اشک ریزانم
به دوری از عزیزانم
تو را قسم به قرآنم
گمم کن در پی عالم
چنان در عشق تو گیرم
که من بی جرم و تقصیرم
چنان در عشق تو گیرم
که من بی جرم و تقصیرم
به تیر غیب دلگیرم
چو سرو ایستاده میمیرم
چنان از جان و دل سیرم
که دل را پس نمی گیرم
چنین بیچاره ی خویشم
که دل هم رفته از پیشم
سپهسالار عاشق کش
تویی در مذهب و کیشم
چنان از اصل خود دورم
که من آواره مشهورم
حرام نسل مجبورم
در این ظلمت چه پرنورم
چنان در عشق تو گیرم
که من بی جرم و تقصیرم
هنوز خدای عاشقا همیشه سردار شماس
شما کدوم ستاره ای که شب هوادار شماس
هر جا شما سر برسی هرکی که هس یار شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه چش ما میزنه از چشمای داغ شماس
از چشمای داغ شماس
عطر گل محمدی نوبر بازار شماس
طبق طبق ترانه ها بنام سالار شماس
غزل خونا که مست کنن نوبت های های شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
یه عمره هر چی عاشقه در بدر کار شماس
هنوز خدای عاشقا همیشه سردار شماس
شما کدوم ستاره ای که شب هوادار شماس
هر جا شما سر برسی هرکی که هس یار شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه چش ما میزنه از چشمای داغ شماس
از چشمای داغ شماس
عطر گل محمدی نوبر بازار شماس
طبق طبق ترانه ها بنام سالار شماس
غزل خونا که مست کنن نوبت های های شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
هوا هوای عاشقاس فصل گل باغ شماس
اگه دل ما میزنه از چشمای داغ شماس
اگر قدم رنجه کنی
اگر قدم رنجه کنی
لطفی به این بنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
رو چشم من پا بذارین
رو چشم من پا بذارین
ما رو سرافکنده کنی
تو دل لامذهب ما
دلشوره رو زنده کنین
تو دل لامذهب ما
دلشوره رو زنده کنین
این من بی معرفت و
درس رفاقتم میدین
به دعوت این من کم
پاسخ مثبتم میدین
کلی خجالت میدین
محبت و یادم میدین
تو راه عشق و عاشقی
به بوتون عادتم میدین
به بوتون عادتم میدین
اگر قدم رنجه کنی
اگر قدم رنجه کنی
لطفی به این بنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
این من بی معرفت و
درس رفاقتم میدین
به دعوت این من کم
پاسخ مثبتم میدین
کلی خجالتم میدین
محبت و یادم میدین
تو راه عشق و عاشقی
به بوتون عادتم میدین
به بوتون عادتم میدین
اگر قدم رنجه کنی
اگر قدم رنجه کنی
لطفی به این بنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
رو چشم من پا بذارین
رو چشم من پا بذارین
ما رو سرافکنده کنی
تو دل لامذهب ما
دلشوره رو زنده کنین
تو دل لامذهب ما
دلشوره رو زنده کنین
اگر قدم رنجه کنی
اگر قدم رنجه کنی
لطفی به این بنده کنی
تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی تشریف بیارین پیش مون و ما رو شرمنده کنی
منی که عاشقیم مثل جونونه
برام عشق برام عشق
درد بی درمون می مونه
زیارتگاه فقط چشمهای اون
برام اون مثل پیغمبر می مونه آی آی
صداش دل چسب تر از بانگ اذونه
از پاکی از پاکی
مثل برگ گل می مونه
از خیر و برکت اونه
که تو سفرم پر از نونه
خدا و قبله ام اونه
نشه سایه اش کم از خونه
تو این دنیا فقط دل سوزم اونه
فقط اونه واسم دل می سوزونه
شبها که دیر میرم اون مثل جونه
تا صبح روم هست میره می پوشونه
ازم مردم می پرسن اون کدومه
کجائی کی کی مثل اونه
هزار بار گفتم و باز می نویسم
که اسم نازنینش جون جونه
خب شنیدین که استاد شعر جدیدی با نام قرمز سرودند.خب اینم شعر!
هاهاها.امننبعشomidmuisconline2.blogfa.com هست
نمیخواستم برم رفتم قفس ساختی که در رفتمهوا هر وقت که بارونیستپرم از خاطرات تو همونایی که میدونینفهمیدیم چی شد هر دو نگاه کردیمچقدر گول دلُ خوردیممگه یادم میره یک دم تا هر وقتی که من زنده م
نمیخواستم برم رفتمدارم میمیرم از عشقت من از عشق تو سر رفتمتو فکر من چراغونیستمن و تو زیر بارون بود تو چشم هم نگاه کردیم به هم مردیم به جون هم قسم خوردیمچقدر دل خواست و ما مردیم تو بانی یه مشت شعری نه الان بلکه آینده م
نمیتونم که برگردم دلم میخواد بیام پیشت
بزارم سر روی دوشت بگم میمیرم از عشقت برم گم شم تو آغوشت
بدزدم تیشه فرهاد عاشق را و بی پروا چنان رعدی بنای سنگی غم را فرو ریزم
بسازم کلبه عشقی میان باغ فرداها و حافظ وار بر بام فلک طرحی دگر از عشق اندازم و نقش دیگری ریزم
بیا واکن لبانم را به تکرار سرود عشق که من آن مرغ غمگین شباویزم
دلم می خواد تو سفره مون
یه لقمه نون داشت پر عشق
وسط برکتش میشد
هر چی که خواست از خود عشق
دلم می خواست تو باغچه مون می کاشتمت
گل می دادی
رنگ و وارنگ از همه رنگ نرگس و سنبل می دادی
دلم می خواست میشد واست
دشت رو چراغونش کنم
ماه رو بزارم تو چشات
ستاره بارونش کنم
وسط میدون ببرم بازار رو ارزونش کنم
داد بزنم خاطر خواتم عشق رو فراوونش کنم
گلاب قمصر میشدی به مرگ گل جون میدادی شاخه به شاخه برگ به برگ به لپشون خون میدادی
گریه عاشق میشدی نم نم بارون میدادی به شاعرای در به در شعر فراوون میدادی
سلام.امروز دست پر اومدم.خوبین؟ببینیم چی داریم چی نداریم
استاد امینی شعری به نام (دل من مستحق این همه ازار نبود)رو سرودند که قرار شد امید عزیز این اهنگ رو در البوم جدیدش بخونه که به دلیل این که امید این شعر رو در کنسرتش اجرا کرد و این اجرا بدون اجازه استاد بود اقای امینی عزیز اجازه پخش این شعر رو ندادند.
طبق شنیده های من پس از این جریان بین اقای امینی و امید اختلاف نظر به وجود امد .
تا این که با درایت اهنگ ساز مشهور ایرانی(محمد مقدم)استاد امینی با امید در یک جلسه اشتی کردند و قرار شد تا یک البوم جاودان با شعری از استاد امینی و اهنگ سازی استاد مقدم و صدای جاویدان امید عزیز اجرا بشه
نام اون اهنگ (قرمز )هست و من خودم این مطلب رو از زبان استاد شنیدم.اما این که چه کسی بین این دو بزرگ مرد هنر(مسعود امینی و امید سلطانی)اشتی برقرار کرد منبعش omidmusicking.com بود
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصه ای از روز جدایی میخونیم
میگم ای دل . دل آلوده به درد
اگه روزی بکشم ناله سرد
آه و نالم میگیره دومنشو
آتیش عشق میسوزونه تنشو
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصه ای از روز جدایی میخونیم
تو مصیبتکشی ای دل . میدونم
میون آتیشی ای دل . میدونم
داری پرپر میزنی . جون میکنی
اینو از اشکای چشمت میخونم
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصه ای از روز جدایی میخونیم
دیگه دل طفلکی دیوونه شده
مثل من دربدر از خونه شده
نداره هیچکسو این دل . میدونم
دیوونه همدم دیوونه شده
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصه ای از روز جدایی میخونیم
سلام.با یه اپ جدید در خدمتم.دیروز کلی گشتم و چند شعر پیدا کردم.شاید مصاحبه با مسعود امینی هم اختصاصی خودم در راه باشه؟دعا کنید.
شعر امروز مال (اقای اردلان سر افراز )است و خیلی عالیه.شعر:(مرا به خاطر بسپار قسمت اول)!این شعر رو نوش جان کنید.
مرا بخاطر بسپار(1)
در آستانه سفر در ايستگاه بدرقه آن سوي بغض پنجره پشت نگاه بدرقه وقتي که قاب مي شوم پشت دريچه قطار گريه نکن نگاه کن مرا به خاطر بسپار خوب مرا نگاه کن تو اي تمام ديدنم خوبم اگر يا که بدم دروغ نيستم منم اگر که دل سوخته اي با تو غريبه نيستم که با تو بغض عشق را غزل غزل گريستم مرا به خاطر بسپار با همه سادگي ام صراحت دست ودلم شکوه افتادگي ام مرا به خاطربسپار لحظه به لحظه خط به خط درستي مرا ببين در اين زمانه غلط مرگ حريف عشق نيست نمي برد مرا سفر هميشه ازتو زنده ام به ياد من باشي اگر به ياد من باشي اگر- تو را چراغ ميشوم از تو جوانه ميزنم - هميشه باغ ميشوم به سازکهنه زمين - زخمه که ميزند بهار در همه ترانه ها- ترانه هاي بيقرار سر همان کوچه سبز-زير درخت انتظار من ايستاده ام هنوز- مرا به خاطر بسپار از تو نمي شوم جدا -سفر نميبرد مرا به حکم اين ترانه ها -مرگ ندارد عشق ما اگر که عاشقي ويار -مرا به خاطر بسپار مرا که پشت پازدم- به راه و رسم روزگار مرا به خاطر بسپار- با همه سادگي ام که از تو مي ماند وبس- قصه دلدادگي ام در همه جاي هر زمان-در همه جاي اين زمين هميشه وهنوز را- من ايستاده ام ببين جاده اي از آينه ها-به اين مسافر بسپار خاک در خانه دوست -به چشم زائربسپار
کفن خنده به روی لب بود
گرد اون آینه ها
شبح فاجعه ای در شب بود
مردن شاپرکها
کشتن قاصدکها
خبر از شومی کار میداد
نفس اش ناله غم میداد
آشیان رو به خرابی میرفت
تن پوسیده گواهی میداد
او به این حرف نمی اندیشید
که کفن باید برد و نفس باید داد
و به جای همه بودنها همه دیدنها
لحظه ها مانده به یاد
شکوه اندیشه مردن در اوست
همه هستی او رفته به باد
مردن شاپرکها
کشتن قاصدکها
او سراسیمه بدنبال تلافی میرفت
به دلش زخم قدمهای تجاوز مانده
او نداند که پی مردن خود
می کشد هر چه اصالت باقیست
مردن شاپرکها
کشتن قاصدکها
من اولین قربونی عیدای فطر کعبَتم می میرم از عشق چشات اگه ندی تو حاجتم!
هر چی بته به خاطرت کوبوندم و شکوندم خودمو تو چشم مست تو آتش زدم، سوزوندم به عشق دیدن گل روی تو اینجا موندم
بین نماز ظهر و عصرم استخاره کردم خوب اومده مبارکه دور سرت بگردم
اگه به من وفا کنی؛ حاجتمو روا کنی بین تموم عاشقات، نذر منو ادا کنی یه کاسه گندم میریزم تا کفترارو سیر کنم واست میمیرم انقدر تا دلتو اسیر کنم به پات میشینم شب و روز، تا با تو عمرو پیر کنم
یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش میکنم
نگاهش میکنم
شاید
شاید
بخواند از نگاهه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
وای
به برگ گل نوشتم من
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست میدارم
ولی افسوس
ولی افسوس
او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولی ناگه
ولی ناگه
ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبندهای من هم دلی در سینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
در کدامین مکتب و مذهب جرم است پاکبازی
در جهان صدها هزاران پاکباز از سینه دارم
کار هر کس نیست مکتب داری این پاکبازان
هدیه از سلطان عشق بر هر دو پایم پینه دارم
پینه دارم
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم
هزار و یک شبی دیگر نگفته زیر لب دارم
مثال کوره میسوزم تنم از عشق امید طرم دارد
حدیث تازه ای از عشق مردان حلب دارد
من عاشقه،عاشق شدنم
من عاشقه، عاشق شدنم
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال غم اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق باز یست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم